آیا تا به حال به این فکر کرده اید که موفق ترین آژانس ها چه کاری را متفاوت از بقیه انجام دادند؟
آیا این شانس، مهارت، کار سخت، صنعت انتخابی آنها بود یا چیز دیگری؟
از طریق کار مشاوره ام در Revenue Boost، من با بیش از 400 آژانس کار کرده ام و به آنها آموزش داده ام که چگونه کسب و کار خود را افزایش دهند.
از آنجا، من الگوها و ویژگیهای ثابتی را در افرادی دیدم که بدون زحمت پیشرفت کردند…
در مقابل کسانی که سالها درگیر میمانند – مهم نیست چقدر سخت کار میکنند.
یک تفاوت کلیدی در رویکرد به من چسبیده است.
من توضیح خواهم داد که این تفاوت با داستان چیست.
روزی روزگاری…
دو بازاریاب از مدرسه بازرگانی فارغ التحصیل شدند و قصد داشتند آژانس خود را راه اندازی کنند.
آنها با آماده شدن برای تسخیر جهان، شروع به برقراری تماس های تلفنی سرد، ارسال ایمیل های سرد و انجام هر کاری برای جذب مشتری کردند.
و با وجود اینکه از همان سطح اخلاق و استعداد کاری برخوردارند…
یکی از آنها اکنون یک آژانس 8 رقمی دارد.
یکی دیگر از آنها هنوز به طور مستقل در مشاغل عجیب و غریب کار می کند و به سختی مخارج زندگی را تامین می کند.
فرد موفق چه کار متفاوتی انجام داد؟
او ریسک بزرگی کرد و شروع به رد کردن مشتریان و پروژه ها کرد.
به جای اینکه همه چیز برای همه باشد، مانند اکثر صاحبان آژانس…
جک همه تجارت بودن اما استاد هیچکدام…
او فقط تصمیم گرفت به لوله کش خدمت کند و بهترین بازاریاب لوله کشی روی کره زمین باشد.
با این هدف که خط لوله آنها پرتر از لوله توالت شکسته باشد.
او به هنر موقعیت یابی تسلط داشت و متوجه شد که در یک حوض کوچک، راحت تر می شود بزرگترین ماهی بود.
و شما نیز باید – و در این مقاله، دقیقاً یاد خواهید گرفت که چگونه جایگاه خود را تعریف کنید.
اکنون ممکن است رد کردن مشتریان ترسناک به نظر برسد … و ممکن است احساس کنید که با تمرکز بر یک نوع مشتری خود را محدود می کنید.
اما کاملا برعکس. شما در واقع خود را با همه چیز بودن برای همه محدود می کنید.
شخصی سازی می تواند به افزایش 2x-3x درآمد شما کمک کند
یکی از مشتریان من، لورن، آژانس دیجیتالی را اداره می کرد که همه چیز را زیر نور خورشید ارائه می کرد.
رسانه های اجتماعی، تبلیغات پولی، توسعه وب، سئو، و من این کار را برای مشتریان بسیاری از صنایع مختلف انجام داده ام.
به همین دلیل، آژانس او در ماهانه 25000 دلار گیر کرده بود و نتوانست آن را محقق کند.
علاوه بر این، او و تیمش سختتر از آنچه باید کار میکردند، و عملیاتها بینظم بود.
هر مشتری به چیزهای مختلفی نیاز داشت، نیاز به سفارشی سازی داشت و هیچ چیز یکنواخت نبود.
ما به بررسی همه مشتریان قبلی او نشستیم و متوجه شدیم که خدمات پزشکی بهترین مشتریان او بودند.
فروش آن راحت تر بود، دوام بیشتری داشت و کمترین سردرد و شکایت را به همراه داشت.
بنابراین، کل مدل کسب و کار خود را تغییر داد تا فقط به این صنعت خدمت کند.
سپس، به جای سفارشی کردن همه چیز، یک پیشنهاد واحد برای صنعت ایجاد کرد.
یک پیشنهاد برای یک بازار هدف. در مرحله بعد، او شرکتهای ارسال ایمیل سرد را با برنامه جدید خود راهاندازی کرد.
نتایج؟
درآمد آن بیش از دو برابر شده و درآمد ماهانه آن تنها در چهار ماه به 52000 دلار رسیده است.
همه از یک تحول ساده. یک تصمیم می تواند همه چیز را آسان تر کند و شما هم می توانید همین کار را انجام دهید.
ببینید، اکثر صاحبان آژانس ها و بازاریابان با یک یا دو مشتری شروع می کنند و سپس مشتریان جدید از صنایع مختلف را معرفی می کنند.
قبل از اینکه بدانند، همه چیز را برای همه بازاریابی می کنند و نمی دانند مشتری ایده آل آنها کیست.
مشکل اداره یک کسب و کار از این طریق این است که مقیاس پذیری آن غیرممکن می شود.
هر مشتری جدید نیاز به تحقیق، تفکر و قدرت مغز زیادی دارد.
از آنجایی که هر مشتری جدید نیازهای متفاوتی دارد، این منجر به عدم وجود فرآیندها و سیستم های استاندارد می شود.
که بنیانگذار را در کار گیر کرده و قادر به استخدام تیم نیست.
مشکل دیگری که پیش می آید، اکتساب است.
صدها هزار آژانس در این سیاره وجود دارد و برجسته کردن آن واقعاً دشوار است.
مگر اینکه متخصص باشید.
وقتی در یک زمینه تخصص دارید – فرض کنید سئو برای لوله کش ها…
بنابراین شما با هیچ آژانس دیگری در این سیاره رقابت نمی کنید. شما دیگر شبیه آنها نیستید و صدا نمی کنید.
شما اکنون حوضچه کوچک خود را ایجاد کرده اید که در آن می توانید به یک ماهی بزرگ تبدیل شوید.
آژانس های بسیار کمتری هستند که در لوله کش یا سئو تخصص دارند، چه رسد به هر دو. بنابراین، شما با یک تصمیم رقابت را حذف کرده اید.
اگر یک لوله کش به دنبال دو آژانس است – یکی آژانس دیجیتال عمومی و دیگری متخصص در کمک به لوله کش …
آنها همیشه آژانسی را انتخاب می کنند که در زمینه کاری آنها تخصص داشته باشد و از افرادی مانند آنها گواهینامه داشته باشد.
ناگفته نماند، زمانی که جایگاه مشخصی در ذهن دارید، بازاریابی آسانتر است.
شما می دانید که محتوای خود را برای چه کسی می نویسید…
شما همچنین می دانید که برای چه کسی ایمیل و پیام مستقیم از طریق رسانه های اجتماعی ارسال کنید…
شما دقیقا می دانید که با تبلیغات خود چه کسانی را هدف قرار می دهید….
شما می دانید چه پادکست هایی را باید رزرو کنید
و فلان و فلان.
علاوه بر این، می توانید هر نرخی را که می خواهید دریافت کنید. از آنجایی که نمی توان آن را با صدها هزار آژانس در آنجا مقایسه کرد، اکنون یک پیشنهاد منحصر به فرد دارید.
چسبیدن به یک جایگاه بازاریابی را آسانتر، فروش را آسانتر میکند و گسترش را آسانتر میکند.
شما فقط باید در انجام یک کار برای یک نفر خوب باشید و می توانید سیستم ها و فرآیندهایی را حول آن بسازید. به این ترتیب می توانید تیمی را به عهده بگیرید و کمتر بتوانید کار کنید.
یک متخصص تجزیه و تحلیل و داده تایید شده شوید
در نهایت، شما یک داشبورد تحلیلی قدرتمند خواهید داشت که به شما کمک می کند تصمیمات تجاری هوشمندانه بگیرید
اینجا را کلیک کنید
حالا چگونه این کار را انجام می دهید؟ اگر ندانید مشتری ایده آل شما کیست چه؟
مرحله 1: فهرست مشتریان فعلی و گذشته خود را مرور کنید.
هر مشتری را که تا به حال به آن خدمت کرده اید یادداشت کنید و آنها را بر اساس تخصص گروه بندی کنید. صنعت، مکان، اندازه و غیره
هنگامی که آنها را کنار هم قرار دهید، ممکن است یک مکان واقعاً برای شما به عنوان نوع مشتری مورد علاقه شما برجسته شود.
اگر نه، از چک لیست 7 نقطه ای استفاده کنید و به هر منطقه در مقیاس 1 تا 5 امتیاز دهید.
این هفت نقطه معیار چیزی است که یک مکان عالی را می سازد.
شماره 1 – کل بازار آدرس پذیر:
چند شرکت در این بازار حضور دارند؟ آیا به اندازه کافی بزرگ است که از اهداف بزرگتر شما حمایت کند؟ آیا بازار در حال کوچک شدن است یا در حال رشد؟ مطمئن شوید که میدان به اندازه کافی برای شما بزرگ است و افت نمی کند.
شماره 2 – قدرت خرید
آیا این بازار (یا حداقل بخشی از آن) می تواند آنچه را که می خواهید شارژ کنید را تحمل کند؟
به این فکر کنید که آیا در گذشته زمانی که به این افراد فروخته اید، اعتراضات زیادی در مورد قیمت گذاری دریافت کرده اید یا خیر.
شماره 3 – ارزش مادام العمر
این مشتریان چقدر ماندند؟ آیا آنها پروژه های انفرادی بودند یا برای همیشه با من ماندند؟
هرچه LTV بالاتر باشد، پول و زمان بیشتری می توانید برای جذب مشتری صرف کنید.
اگر فیلد سفارشی شما معمولاً طی چند ماه توسعه می یابد یا فقط برای پروژه های سریع یکباره با شما کار می کند…
سپس باید انرژی زیادی را صرف فروش و بازاریابی کنید تا تجارت را ادامه دهید.
شماره 4 – نیاز و درد شدید
آیا این بازار مشکل مهمی برای حل دارد، مشکلی که باید برطرف کنند؟ یا چیزی که می فروشید فقط یک «خوب بودن» است؟
اگر دومی باشد، جذب مشتری بسیار دشوار خواهد بود.
اگر آنها نمی توانند بدون راه حل شما زندگی کنند، جذب مشتری آسان خواهد بود.
شماره 5 – می خواهید این درد را حل کنید
مشکل داشتن در بازار یک چیز است، اما آنها باید میل به حل آن مشکل را نیز داشته باشند.
حتی اگر آنها نیازی داشته باشند که شما برآورده کنید، این کافی نیست – آنها همچنین باید به ارضای آن نیاز اهمیت دهند.
شماره 6 – سهولت دسترسی
آیا یافتن بازار آنلاین نسبتاً آسان است؟ آیا می توانید در اکثر پلتفرم های تبلیغاتی و کانال های رسانه های اجتماعی به آنها دسترسی پیدا کنید؟ آیا گروه ها و جوامع آنها آنلاین هستند؟
اگر کسب و کارهایی را هدف قرار می دهید که دسترسی به آنها به صورت آنلاین دشوار است، مانع دیگری برای موفقیت خود ایجاد می کنید.
مرحله 2: پس از دسته بندی هر یک از مشتریان قبلی خود، یک جایگاه انتخاب کنید.
تمام رتبه ها را جمع آوری کنید و رتبه اول را با بالاترین امتیاز انتخاب کنید.
نگران تصمیم اشتباه نباشید.
این را یک آزمایش در نظر بگیرید.
شما با رشته جدید خود ازدواج نکرده اید، و همیشه می توانید چند ماه دیگر تغییر دهید اگر درست نشد.
مرحله 3: یک پیشنهاد از پیش بسته بندی شده برای عمودی جدید خود ایجاد کنید
هدف اولیه تخصص ایجاد تمرکز و سادگی بیشتر در کار شماست
بخشی از این مربوط به کسانی است که شما به آنها می فروشید و بخشی از آن چیزی است که به آنها می فروشید.
با انتخاب یک مشکل برای حل، و یک راه حل برای آن مشکل شروع کنید.
موارد قابل تحویل را فهرست کنید و چه چیزی را می خواهید شارژ کنید.
آن را ساده نگه دارید! بعداً میتوانید روی این کار بسازید.
مرحله 4: آب را آزمایش کنید و به 5 مشتری جدید بروید.
قبل از ایجاد هرگونه تغییر اساسی در کسب و کار خود، مانند اخراج مشتریان، تغییر نام تجاری و وب سایت خود…
ابتدا آب ها را آزمایش کنید و ببینید آیا این مکان جدید مسیری است که می خواهید بروید.
5 مشتری دیگر یا بیشتر دریافت کنید، و این برای تعیین اینکه آیا اینها واقعاً مشتریان ایده آل ما هستند یا خیر کافی است.
ممکن است در ابتدا فکر کنید که آنها هستند، اما پس از معرفی تعداد بیشتری از آنها قطعاً متوجه خواهید شد.
نتیجه گیری…
اکنون مشکلات جک بودن در تمام معاملات را بدون تمرکز مشخص می دانید.
هر مشتری جدید نیاز به کار زیادی دارد و نیاز به سفارشی سازی دارد…
به دست آوردن مشتریان جدید دشوار است زیرا چیز خاصی در مورد آژانس شما وجود ندارد. شما مانند بقیه به نظر خواهید رسید و صدا خواهید داشت.
این بدان معنی است که وقتی شما تخصص دارید و یک پیشنهاد را به یک بازار هدف می فروشید …
حجم کار شما کاهش می یابد. سرویس دهی به هر مشتری جدید نسبت به مشتری قبلی آسان تر خواهد بود.
شما در کمک به مشتریان خود در هر تکرار متمرکز در سطح جهانی خواهید بود
شما به سرعت شهرت خود را به دست خواهید آورد و به یک ماهی بزرگ در یک برکه کوچک تبدیل خواهید شد.
از هر لحاظ، رشد، مقیاس، جذب و حفظ مشتریان آسان تر خواهد شد.
علاوه بر این، سرگرمی بیشتری خواهید داشت و مدیریت کار ساده تر و راحت تر خواهد بود.
و با این آگاهی …
شما پنج مرحله ساده برای مرکز کردن را یاد گرفته اید.
پس…
وقت آن است که دست به کار شوید!
این را عملی کنید و شاهد تغییر آن در کسب و کارتان باشید.
منبع: https://www.digitalmarketer.com/blog/4-steps-to-niching-down-for-your-agency/
تحریریه مدرسه های تبلیغات